چگونه گرفتار چکهای بلامحل نشویم؟
چک از نمونه اوراقی است که در اقتصاد کشور،نقش بسزایی ایفا می کند و در این میان در صورت در نظر گرفتن برخی از ضروریات حائز اهمیت،ضریب اطمینان هر چه بیشتری نسبت به وصول آن حاصل خواهد شد.
در ذیل این گزارش،تلاش می شود در گفت و گو با کارشناسان،روش های اطمینان بخش برای پیشگیری از برخی کلاهبرداری توسط افراد سودجو از طریق چک های بلامحل مورد بررسی قرار می گیرد.
مهدی یوسف زاده،دانش آموخته رشته اقتصاد در گفت و گو با خبرنگار بورس،بانک و بیمه ، با اشاره به افزایش تعداد چک های بلا محل در مبادلات و تعاملات اقتصادی در طول سالیان اخیر،اظهار داشت:یکی از چالش های اساسی در مبادلات و مراودات اقتصادی که بواسطه چک انجام می پذیرد،به عدم امکان اِعمال مجازات کیفری برای صادر کننده چک های بلا محل در پاره ای از موارد معطوف می شود.
وی افزود:به واقع،برخی از افراد سودجو با آشنایی به قوانین از برخی روزنه ها و خلاء ها،نهایت سوء استفاده را می کنند و این امر باعث بروز و ایجاد دردسرهاییِ جدی برای افراد دریافت کننده چک می شود.
این دانش آموخته رشته اقتصاد گفت:عدم لحاظ شدن مجازات کیفری برای چک های وعده دار،ضمانتی،مشروط، سفید امضاء،ضمانتی و...باعث می شود بعضا نا آشنایی،نا آگاهی و بی اعتمادی بی جا به صادر کنندگان چک، خسارات و دردسرهایی جدی را در پی داشته باشد.
وی افزود:البته از منظر قانونی،امکان وصول وجه قانونی و دریافت و مطالبه هزینه های دادرسی از صادرکنند گان چک های بلا محل و یا افرادی که به هر دلیلی،قادر به تامین تعهدات مالی در قالب چک صادره نبوده اند،وجود دارد که البته حصول این امر،گاهی زمان بر نیز می شود.
یوسف زاده گفت:دیوان عدالت اداری بر اساس یک وحدت رویه،اعلام کرده بر مبنای قوانین و ضوابط تعریف شده در حوزه چک،دارندگان حساب های جاری که چک بی محل صادر کرده اند به مدت سه سال از دریافت دسته چک محروم خواهند شد.
وی افزود:اگرچه این موضوع در مواردی(به فراخور شرایطی که فرد صادر کننده چک با آن مواجه است)تا حدودی بازدارنده است،اما در موارد بسیاری نیز این تنبیه و مجازات نمی تواند افراد سودجو را مجاب به عدم صدور چک بلا محل نماید.
*** مواردی که امکان سوء استفاده از چک را به حداقل می رساند
حبیب فردی،کارشناس بانکی،در گفت و گو با خبرنگار بورس،بانک و بیمه ، در تشریح راهکارهای موثر برای کاهش حداکثری سوء استفاده های احتمالی از چک از سوی صادر کنندگان اوراق مذکور گفت:ابتدا به ساکن باید با شناختی دقیق از صادرکننده چک،نسبت به جایگاه و سلامت اقتصادی و کاری وی اطمینان حاصل شود.
وی افزود:طبیعتا فردی که از اعتبار کافی و شایسته ای در بازار و معاملات اقتصادی برخوردار است،حساسیت کافی را برای وصول چک خو.یش در موعد مقرر خواهد داشت.
کارشناس بانکی عنوان کرد:استعلام از بانک مربوطه در خصوص وضعیت حساب صاحب چک و سابقه و پیشینه مالی و اقتصادی او در عرصه بانکی از دیگر موارد حائز اهمیتی است که می تواند ضریب سوء استفاده از اوراق مذکور را کاهش دهد،زیرا طبیعتا معامله با افرادی که پیش از این در پرونده خویش،چک های برگشتی داشته اند با ریسک هر چه بیشتری همراه است.
فردی گفت:متاسفانه برخی کلاهبرداران با استفاده از خودکارهایی مخصوص،چک را مرقوم می نمایند اما بعد از مدتی هیچ اثری از نوشته ها و مرقومات آنها در روی اوراق مذکور باقی نمی ماند،پس می طلبد چک در حضور فرد دریافت کننده و با خودکاری که توسط دریافت کننده چک ارائه می شود،نگاشته و مرقوم شود.
** وقتی وارد کردن شماره چک ها در قرارداد اسباب دردسر می شود
این کارشناس بانکی با اشاره به پرهیز از قید شماره چک در برخی قرار دادها عنوان کرد:اگرچه در ظاهر،این امر می تواند اطمینان بیشتری را نسبت به وصول چک ایجاد کند،اما در واقع امر چنین ساز وکاری باعث اثبات وعده دار بودن چک و ساقط شدن جنبه کیفری از اوراق مذکور می شود.
وی افزود:پرهیز از دریافت چک هایی که خط خوردگی آن زیاد و غیر متعارف است از دیگر ضروریاتی است که باید مورد توجه قرار گیرد،زیرا کم نیستند نمونه هایی از کلاهبرداری که در قالب چک های خط خورده واقع شده است.
فردی در خاتمه یادآور شد:برخی چک را پیش از موعد سر رسید در حساب می خوابانند که این امر نیز باعث ساقط شدن جنبه کیفری از چک می شود،زیرا اقدام مذکور این امر را به اثبات می رساند که چک پیش از موعد مقرر صادر شده و موید وعده دار بودن چک می باشد،لذا شایسته است برای بالا رفتن ضریب اطمینانِ وصول چک ،در موعد مقرر،چک به بانک مربوطه ارائه شود و در صورت خالی بودن حساب،نسبت به برگشت زدن آن،اقدام شود.
***************
از نظر او بهتر است هزینه این پروژه صرف گیاهان نمک زدا شود
***********************
بلائیکهظلالسلطانبرسرآبنیهتاریخیاصفهانآورد
نقل میکنند که ظلالسّلطان از فرزندان ناصرالدین شاه قاجار از عقدههای روانی بسیار رنج میبرد. او نه تنها نمیتوانست جلال و شکوه حاکمان زمان خویش را که در شهرهای دیگر ایران حکومت میکردند تحمّل کند، بلکه از دیدن قصرها و آثار تاریخی مربوط به معماری گذشتة ایران نیز رنج میبرد و به بهانههای گوناگون آنها را خراب میکرد. «هنری رنهد. المانی» که در سال 1880 از ایران بازدید کرده است، مینویسد:
«ظلّالسّلطان بسیاری از کاخهای عالی و شاهکارهای ممتاز اصفهان را که موجب حیرت جهانیان بود نابود کرد. در واقع، آخرین سالهای حکومت ظلّالسّلطان در اصفهان به منزلة طوفان ویرانزایی بود، زیرا او که با به شاهی رسیدن برادرش مظفّرالدّین شاه امید سلطنت خود را از دست رفته میدید به تلافی، بیشتر این شاهکارهای برجسته را که در دنیا بینظیر بود خراب کرد و مصالح آنها را فروخت. از آن همه کاخهای گوناگون که شاردن (سیّاح فرانسوی) در اصفهان دید و شرح مبسوطی دربارة هر کدام از آنها در سفرنامة خود به قلم آورده اکنون جز دو سه بنای خراب چیزی باقی نمانده و تقریباً بیست و پنج الی سی سال میشود که تمامی را ظلّالسّلطان ویران کرده است. این شاهزاده در سنّی به حکومت اصفهان منصوب شد که در آن سنّ کودکان عموماً در فکر بازی و سرگرمی هستند، ولی او در همان خردسالی به وظیفة مهمّ خود پی برد و توانست با کوشش و رفتار جابرانه و مجازاتهای سخت در قلمرو حکومتی خود امنیّتی برقرار کند.
یکی از علل طولانی شدن دورة زمامداری او در اصفهان این بود که مالیات را به قوّة قهریّه وصول میکرد و به طور مرتّب به تهران میفرستاد. ظلّالسّلطان در غارت و تعدّی به اموال مردم تنها نبود بلکه پسران و عمّال او هم در آزار رساندن به مردم و گرفتن دارایی آنها فروگزار نمیکردند.
ظلّالسّلطان بعد از آنکه برادرش (مظفّرالدّین شاه) تاجگذاری کرد و امید او از رسیدن به سلطنت تبدیل به ناامیدی شد، درندهخویی در او اوج گرفت و با شهر اصفهان مانند کشوری فتح شده معامله کرد. یعنی تمام یادگارهای صفویان و بناهای با شکوه و کاخهای این پایتخت قدیمی را که معرّف شکوه و عظمت گذشتة ایران بود بکلّی ویران کرد و مصالح آنها را فروخت و مساجد و دیگر بناهای عمومی را هم که نتوانست ویران کند به سارقین آثار عتیقه تسلیم کرد تا کاشیهای نفیس و ظریف و دیگر تزیینات آنها را کنده، به خارجیان بفروشند.»
علت اقدامات ظل السلطان
مهدی بامداد در شرحی که از ظلالسلطان در کتاب « شرح حال رجال ایران » نوشته، اشاره کرده است که از کارهای بسیار زشت، بلکه جنونآمیز ظلالسلطان، قطع اشجار خیابانها و تخریب شمار زیادی از ساختمانهای زیبای صفوی در اصفهان بود. گرچه بنا بر گفته بسیاری از صاحبنظران و مورخین (از جمله خود بامداد) علت اصلی این اقدام جنونآمیز، محو شکوه و عظمت عصر صفوی از دیدگان عموم توسط قاجارها بوده است که پیوسته نظیر آن در تاریخ ایران تکرار می شد، اما از قرار معلوم ظلالسلطان جدای از این دلیل، دلیل دیگری هم برای این اقدام ناشایست خویش داشته و آن این بوده که عمارات صفویه و زیبایی خیره کنندهٔ شهر اصفهان، توجه ناصرالدین شاه را به خود جلب ننماید.
در این ارتباط حتی چند نفر از بازرگانان اصفهان حاضر شدند مبالغ هنگفتی به ظل السلطان بدهند تا وی را از این کار زشت بازدارند، اما با این وجود وی از تصمیم خود منصرف نگردید و در نتیجه اکثریت باغها و عماراتی که فهرست برخی از آنها در ذیل آورده شده، بدست بیدادگری ظلالسلطان و برخی امرای او، تخریب و ویران گردیدند.
مهدی بامداد در تحلیل این اقدام زشت ٔ ظلالسلطان نوشتهاست:
« قرنها در ایران و در ممالک عقب افتاده رسم و معمول چنین بوده که هر سلسلهای روی کار میآمد و زمامدار میشد، آثار برجای مانده از سلسلههای قبل از خود را، به کلی از بین میبرد و این عمل فقط ناشی از عدم رشد ملت و جهالت و خودخواهی سلسلهٔ بعدی بود. »
پس از روی کار آمدن سلسله پهلوی نیزبرخی از زیباترین آثار تاریخی مربوط به عصر قاجار (بویژه آنها که در طهران قرار داشتند)، بدست زمامداران پهلوی نابود گردید و در واقع همان کاری که قاجارها با بناهای تاریخی سلسلههای قبل از خود، همچون صفویه و زندیه کرده بودند، توسط زمامداران پهلوی بر سر خودشان آمد.
فهرست بناهای تخریب شده
فهرست برخی از ابنیهٔ عصر صفوی تخریب شده توسط ظلالسلطان به شرح ذیل است:
1. باغ و قصر سعادت آباد
2. عمارت هفت دست
3. قصر نمکدان
4. آئینه خانه
5. بهشت برین
6. بهشت آئین
7. انگورستان
8. بادامستان
9. نارنجستان
10.کلاه فرنگی
11. باغ تخت
12. باغ آلبالو
13. باغ طاووس
14. عمارت و باغ نقش جهان
15. باغ فتح آباد
16. گلدسته
17. تالار اشرف
18. عمارت خورشید
19. سرپوشیده
20. عمارت خسروخانی
21. باغ زرشک
22. باغ چرخاب
23. باغ محمود
24. باغ صفی میرزا
25. باغ قوشخانه
26. باغ نظر
27. عمارت و سردر باغ هزارجریب
28. عمارت جهان نما
29. و....
لازم به توضیح است که ظلالسلطان علاوه بر فهرست فوق، اقدام به تخریب و نابودی حدود چهل باغ و عمارت دیگر، از باغها و عمارتهای عصر صفوی در اصفهان نمود، که گرچه شهرت و اهمیت موارد مندرج در فهرست فوق را نداشتند، امّا هریک در جای خود از شاهکارهای معماری عصر صفوی محسوب میشدند. ظلالسلطان همچنین آینه کاریهای روی ستونهای عالی قاپو و چهلستون را از میان برد و علاوه بر این دستور داد روی نقاشیهای نفیس داخل چهل ستون را با گچ بپوشانند و نقاشان قاجاری بر روی آنها نقاشیهای کمارزش خود را بنگارند. توصیف برخی از این عمارتهای تخریب شده بدستور ظلالسلطان، در برخی سفرنامهها و بخصوص سفرنامههای مربوط به مستشرقین و اروپائیانی که از اصفهان در عصر صفوی بازدید کرده اند، ذکر شده است.
*** دوران
منابع :
هنری رنه آلمانی ، سفرنامه از خراسان تا بختیاری ، ترجمه همایون فره وشی ، انتشارات امیرکبیر ، تهران ، ص 906
بامداد، مهدی. شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری(جلد ۴). چاپ اوّل. تهران: انتشارات زوار، 1347
سوال های درس " جغرافیای ایــــــران و استـان " بارگزاری شد. به امور آموزشی در پایین پیوندها مراجعه نمایید.
میرزا حسن تبریزی (۱۲۳۰ تبریز - ۱۳۲۳ قم) مشهور به رشدیه، «موسس مدارس جدید ایران»، پدر آموزش نوین ایران، فرزند
ملا مهدی از علمای بنام تبریز و سارا خانم نوه صادق خان شقاقی - که به امر فتحعلی
شاه کشته شدند - است.
او تحصیلات مقدماتی را نزد پدر دانشمند خود فرا گرفت و به دلیل
استعداد و هوش و حافظه شگفت انگیزش، در اندک زمانی در زمره علمای تبریز قرار گرفت
و در ۲۲ سالگی امام جماعت یکی از مساجد تبریز شد.
حاجی میرزا حسن ، به نام عزیمت به نجف، از تبریز بیرون آمد و راه
بیروت را پیش گرفت. مدت دو سال در دارالمعلمین بیروت که بوسیله ی فرانسویان، تاسیس
یافته بود و شهرت جهانی داشت، به تحصیل علوم جدید پرداخت و به خوبی به اشکالات طرز
تدریس، آشنایی پیداکرد و سپس برای تکمیل مطالعات خود در این رشته به استامبول
پایتخت امپراتوری عثمانی و مصر، مسافرت کرد و در روش تدریس در مدارس رشدیه
(ابتدایی) و اعدادیه (متوسطه) ترکیه، مطالعاتی نمود و اصول تدریس در آنجا را مانند
ایران، مغشوش یافت. پس از آشنایی کامل با اسلوب و طرز تعلیم الفبا به روش جدید،
نخست به ایروان که اهالی آنجا به مناسبت دیدن مدارس روس در استقبال از فرهنگ
ایرانی، مستعدتر و مشتاق تر بودند رفت و در سال ۱۳۰۱ق، به کمک حاج آخوند، برادر
ناتنی اش، نخستین مدرسه ی ایرانی را به سبک جدید، برای مسلمان زادگان قفقاز تاسیس
کرد و با اصول (الفبای صوتی) که ازاختراعات خودش بود، شروع به تدریس نمود و موفق
شد ظرف ۶۰ ساعت نو آموزان را خواندن و نوشتن بیاموزد.
پس از چهارسال
اقامت و مدیریت مدرسه مذکور در ایروان، ناصرالدین شاه که از سفر دوم فرنگستان به
ایران، مراجعت می کرد، از ایروان می گذشت، از او خواست برای تاسیس مدارس ابتدایی
به ایران بازگردد. اما اندکی بعد، اندیشید با تاسیس این مراکز، قانون اروپایی را
در ایران رواج می یابد و برای سلطنت، خطرناک خواهد بود. از این رو، از حمایت او
چشم پوشید.
میرزا حسن اندکی بعد، با وساطت دوستان و طرفداران، اجازه یافت
به ایران بیاید. لذا مدرسه را به برادر ناتنی خود واگذار کرد و به زادگاه خود،
تبریز باز گشت. او پس از ورود به ایران و دیدار خانواده، نخست، عده ای از اقوام با
سواد خود را گرد آورد و شیوه نوین آموزشی خود را به آنان آموخت و به کمک آنها
اولین دبستان را در سال ۱۳۰۵ق در محله ششگلان تاسیس نمود. اشتیاق مردم به با سواد
شدن کودکانشان، آن هم به این سهولت، سبب استقبال بسیار از مدرسه شد. مکتب داران که
کار خود را کساد می دیدند، به جنب و جوش افتاده، رئیس السادات، را وادار نمودند،
رشدیه را تکفیر و فتوای انهدام مدرسه ی جدید را صادر کند. بدین ترتیب، عوام که
همیشه منتظر چنین اوامری هستند، با چوب و چماق به دبستان یورش بردند. رشدیه شبانه
به مشهد فرار کرد. اما پس از شش ماه دوباره به تبریز بازگشت و دومین مدرسه را در
محله بازار تاسیس کرد که آن نیز مورد هجوم قرار گرفت و رشدیه باز به مشهد گریخت.
مدرسه سوم، در محله ی چرنداب تبریز تاسیس شد اما این بار، طلبه های علوم دینی
مدرسه صادقیه به تحریک مکتب داران، به مدرسه حمله کردند و رشدیه را تهدید به قتل
نمودند. چهارمین مدرسه در محله نوبر تبریز، برای کودکان تهیدست تاسیس شد. تعداد
شاگردان این مدرسه، ۳۵۷ و معلمان به ۱۲ نفر می رسید . این بار، مکتب داران به ملا
مهدی (پدر رشدیه) متوسل شدند و با او اتمام حجت کردند. ملا مهدی از میرزا حسن
خواست به مشهد برود و او چنین کرد. بعد از چندی، باز به تبریز برگشت و پنجمین
مدرسه را در محله بازار دائر نمود. بار دیگر مدرسه مورد هجوم واقع شد. این بار
تعدادی از دانش آموزان مجروح شدند و یکی از آنان به شهادت رسید. رشدیه، باز به
مشهد گریخت. در مشهد مدرسه ای تاسیس کرد اما مدرسه چپاول شد و دست او شکست.
ششمین مدرسه را در لیلی آباد دایر نمود. این مدرسه سه سال دوام یافت. چندی بعد
کلاسی برای بزرگ سالان نیز باز کرد که در مدت ۹۰ ساعت خواندن و نوشتن را به آنان
آموخت. اما با مجروح شدن او - در اثر تیراندازی مخالفان به پایش- مدرسه تعطیل شد.
رشدیه مجروح که هنوز از شکستگی دستش در مشهد رنج می برد، شعری بدین مضمون سرود:
مرا دوست بی دست و پا خواسته است - پسندم همان را که او خواسته است
پس از این واقعه کسی حاضر نشد خانه ای برای مدرسه به او واگذار کند.
رشدیه، مزرعه اش را فروخت و مدرسه هفتم را تاسیس کرد. این بار، در کلاس ها، میز و
نمکت و تخته سیاه گذاشت و زمانی برای تفریح شاگردان در نظر گرفت، اما چون به نظر
علما صدای زنگ مدرسه شبیه صدای ناقوس کلیسا بود، از زنگ زدن چشم پوشی کرد و بهجای
آن یکی از دانشآموزان با صدای بلند شعر زیر را که سروده خود او بود میخواند:
هر آنکه در پی علم و دانایی است - بداند که وقت صف آرایی است
«...آخرالزمان نزدیک شده، جماعتی بابی و لامذهب میخواهند الف با را
تغییر دهند، قرآن را از دست اطفال بگیرند و کتاب به آنها یاد بدهند». «اگر این
مدارس تعمیم یابد یعنی همه مدارس مثل این مدرسه باشد بعد از ده سال یک نفر بی سواد
پیدا نمیشود. آنوقت رونق بازار علما به چه اندازه خواهد شد معلوم است».
تخریب این مدرسه، با بمب دست ساز انجام گرفت. پس از این واقعه، رشدیه
ایران را ترک کرد و به قفقاز رفت.
هنگامی که امین الدوله به عنوان والی آذربایجان، انتخاب شد،
رشدیه را به تبریز دعوت کرد و برای تاسیس مدارس جدید با او مشورت کرد. رشدیه
هشتمین مدرسه خود را که دبستان بزرگی در محله ششگلان تبریز بود بنا گذاشت. به سبب
حمایت امین الدوله، مخالفین کاری از پیش نبردند. اما با عزیمت او به تهران، مدرسه
منحل شد.
امین الدوله در سال ۱۲۷۶ به تهران آمد، میرزاحسن خان رشدیه نیز
به پشتوانه او به تهران آمد و مدارسی را به نام رشدیه در تهران بنیانگذاری کرد. پس
از عزل امین الدوله و قدرت یافتن امین السلطان، بزرگان و اعیان شهر، از ترس مخالفت
با اتابک، فرزندان خود را از مدرسه بیرون آوردند و مدرسه تعطیل شد.
شیخ فضلالله نوری در جلسهای به ناظمالاسلام کرمانی (ناظمالاسلام
کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان)درباره مدارس جدید میگوید: «ناظم الاسلام، تو را
به حقیقت اسلام قسم می دهم. آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟ ورود به این مدارس
مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک عقائد
شاگردان را سخیف و ضعیف نمیکند؟»
سرانجام، رشدیه که دیگر تکفیر شده، فتوای انهدام مدارسش صادر
شده بود به قم رفت و تا پایان عمر در آنجا ماند. میرزا حسن رشدیه تبریزی در ۲۹ آذر
۱۳۲۳ش، در سن ۹۷ سالگی درگذشت.
منبع: وبسایت رسمی رضا همراز
در غیاب مردان بزرگی چون ریزعلی خواجوی
غروب یکی از روزهای سرد پاییز بود. خورشید در پشت کوههای پربرف یکی از روستاهای آذربایجان فرورفته بود. کار روزانه دهقانان پایان یافته بود. ریزعلی هم دست از کار کشیده بود و به ده خود باز میگشت. در آن شب سرد و تاریک، نور لرزان فانوس کوچکی راه او را روشن میکرد. دهی که ریزعلی در آن زندگی میکرد نزدیک راهآهن بود.
ریزعلی هر شب از کنار راه آهن میگذشت تا به خانهاش برسد. آن شب، ناگهان صدای غرش ترسناکی از کوه برخاست. سنگهای بسیاری از کوه فرو ریخت و راهآهن را مسدود کرد. ریزعلی میدانست که، تا چند دقیقه دیگر، قطار مسافربری به آن جا خواهد رسید. با خود اندیشید که اگر قطار با تودههای سنگ برخورد کند واژگون خواهد شد. از این اندیشه سخت مضطرب شد. نمیدانست در آن بیابان دورافتاده چگونه راننده قطار را از خطر آگاه کند. در همین حال، صدای سوت قطار از پشت کوه شنیده شد که نزدیک شدن آن را خبر داد.
ریزعلی روزهایی را که به تماشای قطار میرفت به یاد آورد. صورت خندان مسافران را به یاد آورد که از درون قطار برای او دست تکان میدادند. از اندیشه حادثه خطرناکی که در پیش بود قلبش سخت به تپش افتاد. در جست و جوی چارهای بود تا بتواند جان مسافران را نجات بدهد. ناگهان، چارهای به خاطرش رسید. با وجود سوز و سرمای شدید، به سرعت لباسهای خود را از تن درآورد و بر چوبدست خود بست. نفت فانوس را بر لباسها ریخت و آن را آتش زد.
ریز علی در حالی که مشعل را بالا نگاه داشته بود، به طرف قطار شروع به دویدن کرد. راننده قطار از دیدن آتش دانست که خطری در پیش است. ترمز را کشید. قطار پس از تکانهای شدید، از حرکت باز ایستاد. راننده و مسافران سراسیمه از قطار بیرون ریختند. از دیدن ریزش کوه و مشعل ریزعلی، که با بدن برهنه در آنجا ایستاده بود، دانستند که فداکاری این مرد آنها را از چه خطر بزرگی نجات داده است.
"ریزعلی خواجوی" نامآشنای همه ایرانیان است. داستان فداکاری وی در کتابهای سال سوم دبستان سالهاست که منتشر میشود. فداکاری که در یک شب سرد سال 1341 جان صدها نفر را نجات داد و به رغم کتک خوردن آن شب، از این ماجرا به عنوان بهترین خاطره زندگیش یاد میکند.
ریزعلی که در سال 1309 در روستای "قالاچق" از توابع شهرستان "میانه" به دنیا آمده است.
انگار هنوز هم باید به همت و از خودگذشتگی مردانی مثل ریزعلی خواجوی چشم بدوزیم تا شاید در این دوره و زمانه هم جوانی پیدا شود و در سوز سرمای کشنده پیراهن از تن بیرون کند و به سادگی یک روستایی بیادعا مشعلی برافروزد و جان چندصد مسافر را نجات دهد.
چرا پسرهای نوجوان در مقطعی 'دست و پا چلفتی' میشوند؟
دانشمندان دریافتهاند که چرا راه رفتن پسرهای نوجوان در مقطعی دچار ناهماهنگی و ناموزونی میشود و انگار "دست و پا چلفتی" میشوند.
راه رفتن یکی از مهمترین مراحل رشد و تکامل مهارتهای حرکتی است که در اوایل خردسالی آغاز شده و در حدود ۷-۶ سالگی به کمال می رسد.
از هفت تا ۱۴ سالگی دوره مهارتهای پیشرفته است که کودک میتواند راه رفتن خود را برای انواع ورزش یا فعالیت های دیگر تنظیم کرده و رفتارهای حرکتی بسیار پیچیدهتری را اجرا کند.
اما در برخی از پسرهای نوجوان، با رشد ناگهانی دوران بلوغ، در مقطعی تعادل، هماهنگی، تنوع و پیچیدگی، روانی و نظم راه رفتن بر هم میخورد و راه رفتن شکلی ناموزون پیدا میکند.
محققان دانشگاه بولونیای ایتالیا میگویند گذر از کودکی به بلوغ با تغییرات جسمانی، شناختی و اجتماعی-عاطفی همراه است و مغز باید خود را با این تعییرات تطبیق دهد و یکی از این تغییرات رشد ناگهانی قد است.
دکتر ماریا کریستینا استاد دانشگاه بولونیای ایتالیا که این تحقیق را سرپرستی کرده، میگوید با بلندتر شدن ناگهانی قد، مغز باید از نو خود را برای مهارتهای حرکتی تثبیت شده مثل راه رفتن تنظیم کند:
"کنترل رفتارهای حرکتی بر اساس ابعاد بدن صورت میگیرد و بعد از جهش رشد، بدن برای تطبیق دادن خود با محیط به زمان نیاز دارد، در این مقطع پسرهای نوجوان ممکن است ناجور و ناهماهنگ راه بروند اما آنها که رشدشان آهستهتر است میتوانند بهتر با این رشد جسمی تطبیق پیدا کنند."
برای این تحقیق، پژوهشگران ایتالیایی ۸۸ پسر ۱۵ ساله را به دو گروه تقسیم کردند، گروهی که در مدت سه ماه تحقیق بیش از سه سانتیمتر رشد کردند و گروهی که فقط یک سانتیمتر یا کمتر رشد کردند.
بعد جنبههای مختلف راه رفتن مثل تعادل، نرم و روان راه رفتن و نظم گام برداشتن را با استفاده از حسگرهایی که به پشت و پاهای این پسرهای نوجوان وصل شده بود بررسی کردند.
از این پسرهای نوجوان خواسته شد تا در حالی که یک محاسبه ساده ریاضی را در ذهن انجام میدهند راه بروند و راه رفتن آنها در این حالت نیز بررسی شد.
محققان متوجه شدند راه رفتن پسرهای نوجوانی که دچار جهش ناگهانی قد نشده بودند نرمتر و منظمتر از آنهایی است که این جهش را تجربه کرده بودند.
به عقیده دانشمندان ایتالیایی، مغز، بعد از مدتی خود را با این تغییرات هماهنگ کرده و این ناهماهنگی و ناموزونی حرکتی برطرف میشود.
در پسربچههایی که رشد دوران بلوغ آهستهتر است و رشد ناگهانی اتفاق نمیافتد حرکات هماهنگتر باقی میماند و این ناهماهنگی کمتر دیده میشود.
محققان میگویند نتایج این تحقیق هم به شناخت بهتر رشد و تکامل مغز کمک میکند و هم باعث میشود برخی تحولات بلوغ و نوجوانی بهتر درک شوند.
فیسبوک شما بعد از مرگ چه میشود؟
مهرناز صمیمی
در هشت سال اول پیدایش فیسبوک تخمین زده میشود که ۳۰ میلیون کاربر آن از دنیا رفته باشند. بر اساس یک آمار در هر ۲۴ ساعت، حدود ده هزار کاربر فیسبوک میمیرند. اما تکلیف حساب رفتگان چه میشود؟
صفحات کاربران از دنیا رفته، گاهی فعال میماند. کاربر، چشم از دنیا فروبسته اما حسابش باز است و برخی از آنها که به رسم رفاقتهای مجازی این روزگار، دوستیشان به فیسبوک بسته است، برای درگذشته پیام میگذارند و تصویرش را لایک میکنند و در مواردی، تولدش را هم تبریک میگویند.
اگر صفحه فیسبوک کسی که درگذشته، به شکلی عادی و بدون اطلاع نزدیکانش فعال مانده باشد، حساب او حتما هک شده و آنها که برای او چیزی نوشتهاند، درخواهند یافت که "او" هکر، یا کسی بوده که از این حساب مجازی، سوءاستفاده میکرده است.
سیاست کمپانی فیسبوک این است که امکان بازنگهداشتن حساب کاربران درگذشته را -البته به شکلی متفاوت از زندگان- فراهم آورد. از این رو برآوردشده است که تا سال ۲۰۹۸، شمار کاربران مرده فیسبوک از کاربران زنده آن بیشتر باشد، و فیسبوک گستردهترین گورستان مجازی جهان شود.
قانون چه میگوید؟
فیسبوک در پی ابراز تمایل بازماندگانی که میخواهند از این راه به یاد عزیزان درگذشتهشان باشند، ادامه زندگی مجازی آنها را ممکن کرده است.
بردلی شیر، حقوقدان و استاد دانشگاه جرج واشنگتن، متخصص وکالت پروندههای شبکه های اجتماعی است. او نخستین وکیل آمریکایی است که با دولت ایالتی (ایالت مریلند) در وضع قوانین شبکه های اجتماعی همکاری نزدیک کرده است.
آقای شیر به سایت فارسی بیبیسی میگوید: "هک شدن ایمیل و حسابهای شبکههای اجتماعی کاربران پس از مرگ آنها، در موارد بسیاری برای بازماندگان، به ویژه وارثان آنها دردسر ساز شده است. اندیشه وضع قوانین ویژه در این خصوص هم چند سالی است که قوت گرفته است. اما تحول تکنولوژی و پیشرفت شیوههای هک کردن حسابهای مجازی سبب شده که این قوانین هم پیوسته به بهینهسازی نیاز داشته باشند. اگر در وصیتنامه تصریح نشده باشد، هر اقدام بازماندگان ممکن است با دشواری مواجه شود و همواره احتمال هک شدن حسابها و دستبرد به آنها میرود. با آن که به نظر می رسد ایمیل و کلاود (Cloud) حساستر و شخصیتر باشند، در واقع لزوما اینگونه نیست. خیلیها اطلاعات و دیدگاههای شخصیشان را در فیسبوک میگذارند، و این ممکن است پس از مرگ برای بازماندگان مشکل بیافریند، همانگونه که ممکن است برای زندگان هم دردسرساز شود. در مقررات و نکات حقوقی تازهای که فیسبوک تدوین کرده، به بسیاری از این موارد اشاره شده، اما کمتر پیش میآید که کاربری بنشیند و این نوع جزئیات را پیش از باز کردن حساب فیسبوک بخواند."
از حدود ۵ سال پیش وکلا و دفاتر حقوقی با تخصص "زندگی مجازی پس از مرگ" شروع به فعالیت کردهاند، و به مرور فعالیتشان بیشتر شده است. این وکلا، بر اساس وصیت کسی که درگذشته، عمل میکنند و مطابق خواسته های او، حسابهای مجازی - به طور خاص حساب فیسبوک او - را اداره می کنند و فعال نگاه می دارند.
در سال ۲۰۱۵ فیسبوک سیاست حقوقی ویژه ای برای کاربران مرده وضع کرد. این سیاست، امکان محو شدن حساب کاربر را پس از مرگش فراهم می آورد. اما برای این کار گواهی فوت باید به همراه شناسنامه و مدرک شناسایی بازمانده (یکی از نزدیکان) یا وکیلی که تقاضای بستن صفحه را کرده، به فیسبوک ارائه شود.
گزینه دیگری که پیش روی کاربران است، تبدیل حساب کاربر درگذشته به "حساب یادگاری" است. حساب یادگاری را وارث یا وکیل متوفی اداره میکند، که اجازه دانلود کردن آرشیو عکس ها، پست های فیسبوک و دیگر اطلاعاتی را که کاربر در زمان زنده بودن به اشتراک گذاشته، خواهند داشت.
فیسبوک در بخش "امنیت حساب های کاربری" در مورد حساب درگذشتگان توضیح میدهد. در این بخش اشاره شده که پس از تبدیل شدن یک حساب کاربری به حساب یادگاری، فقط خویشان، وکلا، یا دوستانی که هویت آنها با ارائه مدرک پذیرفتنی از سوی فیسبوک تأیید شده، می توانند در جستجوی فیسبوکی، نام و حساب کاربر فوت شده را پیدا کنند. همین عده هم، تنها کسانی هستند که می توانند به یاد عزیز درگذشته شان، یادداشت بنویسند و روی آن صفحه پست کنند. وقتی حسابی یادگاری می شود، امکان دستکاری و تغییر آن وجود ندارد.
خیلی ها اطلاعات و دیدگاه های شخصی شان را در فیسبوک می گذارند، و این ممکن است پس از مرگ برای بازماندگان مشکل بیافریند، همانگونه که ممکن است برای زندگان هم دردسرساز شود. در مقررات و نکات حقوقی تازه ای که فیسبوک تدوین کرده، به بسیاری از این موارد اشاره شده، اما کمتر پیش می آید که کاربری بنشیند و این نوع جزئیات را پیش از باز کردن حساب فیسبوک بخواند.
بردلی شیر، حقوقدان
صفحه فیسبوک آنها که وصیتی نکردهاند و کسی از نزدیکانشان هم در اندیشه تداوم یا توقف فعالیت فیسبوکی شان نیست، پس از مرگشان باز خواهد ماند. اگر صفحه غیرفعال باشد، فیسبوک آن را نمی بندد. اما این، راه را برای هک شدن یا سوءاستفاده باز می گذارد.
جولی، زنی آمریکایی که می گوید تجربه تلخ هک شدن حساب فیسبوک یکی از نزدیکانش، او را بیشتر به عزا نشانده، به سایت فارسی بی بی سی می گوید پس از مرگ خواهر شوهرش، کسی برای بستن حساب فیسبوک او اقدام نکرده است. او با بغض ادامه می دهد: "هیچ کداممان در خانواده چندان اهل فیسبوک و فضای مجازی نیستیم. بعد از مرگش آنقدر سوگوار و بی قرار بودیم که این اصلا به فکرمان نرسید. حالا حساب فیسبوک هک شده و هکر آن به نام خواهر شوهرم، عکس دیگران را می بیند، لایک می کند، کامنت می گذارد، و ...خلاصه، ترسناک است. با فیسبوک تماس گرفتهایم و مشغول بررسی این هستیم که چه می شود کرد..."
'تنها فیسبوک است که میماند...'
شوهر لیسا که تخصصش نرم افزار بود و به دنیای مجازی وابستگی خاصی داشت و از نخستین کسانی بود که به فیسبوک پیوست، سال گذشته قربانی بیماری سرطان شد. لیسا می خواست به یاد او و برای آن که فرزندانش جایی برای یاد کردن از پدرشان داشته باشند، حساب فیسبوک همسرش را فعال نگهدارد.
او به سایت فارسی بیبیسی می گوید: "گاهی سراغ صفحه اش در فیسبوک می روم و فقط یک لحظه حس می کنم زنده است. گاهی برای به یادآوردن گذشته، عکس هایمان را نگاه می کنم و خاطراتمان را مرور می کنم. وقتی دلم خیلی برایش تنگ می شود، یا بچه ها خیلی بی تابی می کنند و بهانه پدرشان را می گیرند، عکس هایی را که در بیمارستان و طی دوران شیمی درمانی از او داریم، نگاه می کنم و به آنها هم نشان می دهم. خیلی از این عکس ها روی فیسبوکش هست. دلخوشی مان این است که از درد و بیماری رها شده. به لطف فیسبوک، حضورش را همچنان در زندگی مان حس می کنیم."
برخی بازماندگان اما، بر سر باز نگهداشتن یا بستن صفحه فیسبوک کاربر درگذشته، اختلاف نظر دارند. یکی از اینها، جیمز است که اصرار دارد صفحه فیسبوک نامزدش مری، به صفحه یادگاری تبدیل شود و باز باشد، اما خانواده نامزدش موافقت نمی کنند. نامزد جوان جیمز در تصادفی کشته شده و وصیتنامه نداشته است. جیمز هم قانونا اختیاری برای دخل و تصرف در خواست خانواده مری ندارد. اما از کوشیدن دست نکشیده و سعی دارد خانواده نامزدش را راضی کند که صفحه را نبندند. جیمز در پاسخ این پرسش که چرا بر خواستهاش این همه اصرار میورزد، اشکریزان به بیبیسی میگوید: "احساس می کنم مری این طور می خواست. نه، احساس نمی کنم، یقین دارم."
طولانیترین و عمیقترین تونل جهان پس از نزدیک به دو دهه از آغاز ساخت آن
در سوئیس افتتاح میشود.
این تونل که طول آن ۵۷ کیلومتر است گوتارد نام دارد و شمال به جنوب سوئیس را از میان کوههای آلپ به هم وصل میکند.
به گفته سوئیس تونل گوتارد انقلابی در صنعت ترابری اروپا خواهد بود.
محمولههایی که تاکنون سالانه به وسیله بیش از یک میلیون تریلی حمل میشدند، از این پس با قطار از طریق این تونل منتقل میشوند.
رکورد طولانیترین تونل جهان پیش از این متعلق به تونل سیکن با طول ۵۳.۹ کیلومتر در ژاپن بود.
تونل مانش هم که فرانسه را به بریتانیا وصل میکند با ۵۰.۵ کیلومتر در جای سوم قرار دارد.
قرار است آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان، فرانسوا اولاند، رئیسجمهور فرانسه و ماتئو رنتسی، نخست وزیر ایتالیا در مراسم با شکوه افتتاحیه آن شرکت کنند.
رئیس دفتر ترابری فدرال سوئیس به خبرگزاری رویترز گفت: "این تونل بخشی از هویت سوئیس است و برای ما تسخیر کوههایی آلپ مانند کشف اقیانوسهای برای هلندیهاست."
طرح این پروژه در سال ۱۹۹۲ در طی یک همهپرسی با رای مردم تایید شد و ساخت آن حدود ۱۷ سال پیش آغاز شد که تاکنون بیش از ۱۲ میلیارد دلار هزینه داشته است.
این تونل در برخی از قسمتها تا ۲۳۰۰ متر زیر سطح کوه میرود و از میان صخرههایی میگذرد که گاهی دمای آن تا ۴۶ درجه سانتیگراد میرسد.
برای ساختن این تونل بیش از ۲۸ میلیون تن سنگ از کوهها تخلیه شده و در جریان ساخت آن ۹ کارگر جان خود را از دست دادند.
در ساخت تونل گوتارد حدود ۴ میلیون متر مکعب بتون مصرف شده که ۸۴ برابر بتون به کار رفته در ساختمان امپایر استیت در نیویورک است.
این تونل که قرار است در ماه دسامبر امسال آماده بهرهبرداری کامل شود مسیر ۳ ساعت و ۴۰ دقیقهای زوریخ تا میلان را یک ساعت کاهش میدهد.
حدود ۲۶۰ قطار باربری و ۶۵ قطار مسافربری برای این رفت و آمد در این تونل در نظر گرفته شد مسیر تونل را در ۱۷ دقیقه طی خواهند کرد.
بودجه ساخت آن از مالیات ارزش افزوده بر سوخت، عوارض جاده برای وسایل نقلیه سنگین و وام دولتی تامین شده است.
تونل کندوان
تونل کندوان تونلی است در جاده کرج - چالوس. این تونل در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۱۷ از طرف رضا شاه افتتاح گردید. قبل از احداث این تونل، راه میان کرج و چالوس پنج ماه از سال غیر قابل تردد بود. ارتفاع ساخت تونل در ۳۰۳۰ متری کوههای البرز و طول تونل 1883 متر است.
کار ساخت این تونل با ادوات و ابزار آن سالها، تنها سه سال به طول انجامید.
گفتنی است که عملیات تعریضی که از سال ۱۳۷۴ بر روی تونل آغاز شد، به صورت غیر اصولی انجام شده و با امکانات و ماشین آلات مدرن امروز بیش از هفت سال به طول انجامید. و هزینهای هفت برابر رقم پیش بینی شده در بر داشت.
نام گذاری تونل
محل احداث تونل بسیار سختگذر بوده و درارتفاع بالایی از کوهستان وجود داشت و آن زمان تجهیزات امروزی برای حفر صخره موجود نبود وباید تونل با تجهیزات ابتدایی حفر میشد. به علت تبحر اهالی روستایی در نزدیکی تبریز به نام کندوان در کندن سنگ و کوه از کارگرانی از ان روستا جهت کندن تونل استفاده شده است و نهایتا به پاس زحمات مردم آن روستابه پیشنهاد مهندس گرایلی سازنده تونل ، این تونل کندوان نام گرفت.